تولید داخلی در صنعت فناوری اطلاعات بانکی؛ چشماندازهای یک جریان تازه صنعتی در کشور
گنجِ دسترنج…
اشاره
به واسطه تأکید و توجه ارکان حاکمیتی به مقوله بهبود اقتصاد ملی -به ویژه در فضای ناشی از تحریمهای بینالمللی- در بسیاری از تحلیلهای اقتصادی ارائه شده در سالهای اخیر خواندهایم و شنیدهایم که «حمایت از تولید ملی لازمه اقتصاد مقاومتی است». این عبارت اگرچه صحیح و بهجا است، اما گویای همهی تصویر نیست؛ حمایت از تولید ملی نه فقط لازمه اقتصاد مقاومتی بلکه مؤلفهای اساسی و زیربنایی برای داشتن یک «اقتصاد» سالم و پویا است. در عمل ثابت شده که امروز هیچ کشوری در دنیا بدون ایجاد و مدیریت هوشمندانه و آگاهانه صنایع مختلف (بر مبنای تولید دانش، ظرفیتها، منابع، استعدادها، اقلیم و …) نمیتواند به اقتصادی قدرتمند دست یابد و به تبع آن از دستیابی به رشد ملی و برخورداری از اقتصادی شکوفا باز خواهد ماند.
تمرکز، تمرکز و تمرکز
سیر پرشتاب تحولات زندگی در عصر دگرگونیهای سریع و صاعقهوار گاه روی بخشهای مهمی از زندگی ما اثر میگذارد و از آثار و خوب و مثبت این دگرگونیها که بگذریم، میتوانیم به «آن سوی» دیگر و آن روی سکه هم نظر کنیم و نارساییها و کمرساییهای این «چنین شتابان» رفتن را نیز دریابیم. دنیا هرچه باشد و هرچه قدر هم خواسته یا ناخواسته -خوب یا بد- به زمان تازیانه زده باشیم، همچنان به عاملی بنیادی نیاز داریم؛ ای بسا بسی بیشتر از گذشته: اندیشه. ما محتاج اندیشیدن هستیم. در هر سطحی و با هر ظرفیتی به اندیشیدن محتاجیم. این نیاز زمانی بیشتر خود را به رخ میکشاند که گاهی در این حرکتهای سریع زندگی و نو شدگیهای پیوسته، تکرار پیاپی واژهها و عبارتهای روزمره مانع از یادآوری به موقع معنا در آنها میشود. یعنی آن قدر سریع و بیمحابا در موقعیتهای شرطی عبارتی را به زبان میآوریم که از معنا جا مانده از ذهن دور میماند. گاهی حتی معنا از اساس فراموش میشود و در نهایت ما میمانیم و پوستهای بافته از حروف الفبا که بطن و باطنی در آن آشکار نیست. نمونهای از این عبارتها «عِرق ملی» است. اما عِرق ملی واقعا یعنی چه؟ و چه کسی عرق ملی دارد؟ چه تفاوتی در تعریف ما از این مفهوم با مردمان کشورهایی همچون ژاپن، کره جنوبی و … وجود دارد؟
عرق ملی را اگر بنا به ماهیت حقیقیاش «آگاهی ملی» بدانیم و بنامیم، جریانی است عملی و برخاسته از بطن جامعه با هدف رشد و تکاپو و بالندگی. جوششی است درونی برای برای پیشرفت فردی و اجتماعی هر ملت که با تلاش و انگیزههای جمعی به دست میآید. خروشی است با هدف بهبود و ساختن آبادانی.
عِرق ملی جاکلیدی یا گردنآویز فروهر و پروپاگاندا و هیاهوی «وطنم وطنم» سر دادن نیست. عرق ملی تجارت غیرواقعی با سرمایههای غیر مولد (طلا و ارز) نیست. عرق ملی تکرار و تکرار و تکرار تولید پراید به همان شیوهای که در داستان بهتانگیز تولید پیکان در یادها مانده، نیست. اینها را نسل دانا و اهل مطالعه امروز میداند و دریافته است که رشد اقتصادی و افزایش درآمدها، افزایش اشتغالزایی و کاهش فقر، پیشرفت کارخانهها و صنایع بزرگ و کوچک موهبتهای آشکار و هویدای استفاده از کالای داخلی است. نسل جدید و جویای پیشرفت کشور ما میداند که این آگاهی ملی یگانه راه موفقیتهای اقتصادی سرزمینی با مشخصات و توانمندیهای کشور ما خواهد بود.
جهان بانکداری و پرداخت؛ اهمیت صنعتی حساس
اگر توجه به تولید داخلی به عنوان عنصری مهم برای ایجاد اقتصادی قدرتمند در مفهوم کلی اهمیت دارد، در عرصه صنایع پایه و همچنین صنایع حساس شاخصهای با ضرورت دوچندان و اهمیت راهبردی است؛ پیشرفتهای قابل توجه در صنایع کشاورزی، پزشیکی و دارویی، نفتی و پتروشیمی و … نمونههایی از این دست در کشور هستند. در این میان، با ظهور و نمو فناوریهای نو و درهمتنیدگی این فناوریها با صنایع دیگر ظرفیتهای صنعتی مهم و تازهای نیز در کشور پدید آمده است. صنعت بانکداری و پرداخت کشور یکی از همین حوزههای حساس و خطیر است که به واسطه اهمیت و جایگاه ویژهاش در نظام اقتصادی کشور به شدت به راهکارها و راهحلهای بومی نیاز دارد. به موازات ظهور صنعت نوین بانکداری و نظامهای تازه پرداخت در کشور ما –بهویژه از اوایل دهه ۸۰ شمسی- کوششهای مختلفی در مسیر نزدیک کردن جریان تحول و نوآوری جهانی به این حوزه در کشور انجام شده است و گامهای بلندی طی شده است.
به طور دقیقتر، در این سالها در زمینه تولید زیرساختهای نرمافزاری اصلی (راهحلهای Core Banking و … ) تلاشهای بسیار خوبی انجام شده و دستاوردهای بسیار عظیم و خوبی نیز حاصل شده است. همینطور صنعت پرداخت یکی از بارزترین نمونههای این رشد علمی، فنی و مهندسی در کشور است.
فارغ از محصولات نرمافزاری، برنامهریزیهای اولیه برای تولید محصولات و سامانههای سختافزاری بانکی نیز از اواخر دهه هشتاد شمسی آغاز شد و به همت متخصصان و کارشناسان فعالان بزرگ این عرصه به مرحله تولید رسید. در حال حاضر به طور نسبی در زمینه تولید دستگاههای خودپرداز به تولید محصولات طراحی داخلی و کیفیت بالا رسیدهایم.
اگرچه آمار تجمیعی و دقیقی از حجم سالانه دستگاههای POS نصب شده در کشور موجود نیست، اما دانستن این که در حال حاضر بیش از ۶ میلیون کارتخوان فروشگاهی فعال در کشور مورد استفاده قرار میگیرد، میتواند تخمینی از ابعاد این صنعت و چشمانداز رشد آن را پیش روی ما قرار دهد. تولید سختافزار POS در کشور در فازهای نخستین خود با مونتاژ و بومیسازیهای محصولات وارداتی آغاز شده است، اما اکنون با سیاستگذاری صورت گرفته و پیشبینیهای انجام شده در مسیر تولید پایهایتر این دستگاهها قرار گرفتهایم. حجم سالانه تولید دستگاههای POS در داخل کشور به صورت دقیق مشخص نیست اما برآوردهای تقریبی از مجموع ظرفیتهای تولیدکنندگان اصلی این دستگاهها در کشور ما را به تولید حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار دستگاه در سال میرساند.
تولید محصولات و سامانههای مورد نیاز این صنعت فقط به دستگاههای POS ختم نمیشود. اگرچه در بخش تجهیزات بانکی، فعلا تولید دستگاههای خودپرداز/خوددریافت (ATM Recycler) یا CRS (سرنام Cash Recycler System) در داخل کشور عملیاتی شده، اما بر اساس اخبار تلاشها برای تولید محصولاتی مشابه این دستگاهها مانند دستگاههای VTM (سرنام Video Teller Machine) و ETM (سرنام Exchange Teller Machine) نیز از سوی شرکتهای داخلی آغاز شده است و امید میرود این روند تا جایی پیش برود که نه تنها در زمینه تأمین نیاز بازار داخلی از محصولات خارجی بینیاز شویم، بلکه بتوانیم به صادرات این محصولات نیز بیاندیشیم.
فرهنگ از تولید، باز تولید میشود
واقعیت آن است که شرطی شدهایم و به محض مطرح شدن موضوع تولید داخلی، صحبت بیمقدمه و با مقدمه از «فرهنگسازی» به بخشی از ادبیات مکتوب و منقول این عرصه تبدیل شده است. اما خوب است کمی از شعر و شعار در این زمینه فاصله بگیریم و نگاهی عمیقتر به موضوع داشته باشیم. فرهنگ با ترویج و تبلیغ استفاده از «فلان کالا» و «بهمان خدمت» به دست نمیآید (چه آن که تجربه بزرگترین و موفقترین شرکتهای بزرگ دنیا به خوبی نشان میدهد که این کاربر یا مشتری است که در زمینه استفاده کردن یا نکردن از یک محصول تصمیم نهایی را میگیرد). فرهنگ از تولید شروع میشود نه مصرف؛ محصول یا خدمت با کیفیتِ تولید داخل در صورتی که با ارزش و بهای متناسب عرضه شود، راه خود را پیدا خواهد کرد و بازار خود را به دست خواهد آورد. شرط لازم برای تحقق این امر تنها تناسب محصولات و خدمات با قیمت آنها است. فرهنگ یعنی درک همین فرمول و فرهنگسازی یعنی همین حرکت. و اگر چنین شود بیتردید بخش قابل توجهی از نسل امروز ارزش این پشتوانه ملی را خواهد دانست. به جرأت میتوان گفت نیازی به نگاه کلیشهای و کم اثر «فرهنگسازی» با نگاه منسوخ و روش نادرستی که بارها دیدهایم و تجربه کردهایم، نیست؛ فرهنگسازی یعنی تولید با کیفیت و راه کشف این «فرهنگ تولید کیفی» را همین نسل خود پیدا خواهد کرد و خود مروج آن خواهد بود.
راه ما و جهان دیگران
اگر بخواهیم دقیقتر و شفافتر صحنه اقتصاد بینالمللی را در چند دهه و حتی سده اخیر ارزیابی و موشکافی کنیم، به وضوح در خواهیم یافت که امروزه صنعتی شدن به یک ضرورت حیاتی تبدیل شده است و حرکت در مسیر «اقتصاد متکی بر دانش و صنعت» نقشهراه اصلی و عامل کلیدی دستیابی به ثبات اقتصادی و متضمن بقا خواهد بود؛ از همین رو است که به وضوح میبینیم طی دهههای اخیر، بیتوجهی به این مقوله مهم حتی در کشورهایی که هیچ تحریمی هم گریبانگیرشان نبوده و مشمول محدودیتهایی از این دست نیز نبودهاند، به ناپایداریهای پرمخاطره تجاری و مالی (کوتاه مدت و بلند مدت)، فقر و بسیاری معضلات دیگر تبدیل شده و گاه تا فروپاشی اقتصادی یک سرزمین نیز پیش رفته است.
در کشور ما به رغم تلاشهای صورت گرفته تاکنون و ایجاد زیربناهای صنعتی در عرصههای مختلف طی یک قرن گذشته، هنوز راههای ناپیموده بسیاری وجود دارد. امروز اگر چه دیگر نمیتوان به گذشته بازگشت و بسیاری از کاستیهای دهههای گذشته کشور را در زمینه توجه -یا بیتوجهی- به این مؤلفه کلیدی تغییر داد، اما دست کم میتوان خوشبین بود که زیر سایه فشارهای اقتصادی فعلی حرکت در مسیر صحیح توجه به تولید داخلی و حمایت عملی از آن نه تنها بتواند به کاهش مشکلات کنونی کمک کند، بلکه در آیندهای نه چندان دور کشور سرشار از ظرفیتهای بالقوه ما را به بازیگر اقتصادی توانمندی در عرصه صنعت و پهنه بینالمللی تبدیل کند.
دیدگاه خود را به اشتراک گذارید